توضیحات
از متن کتاب:
…وقتی کرمِ سرِ قلاب باشی، تراژدی زمانیه که بفهمی توسط ماهیها خورده نمیشی، بلکه فقط جوییده میشی و بس. اما قبلش با این خیالِ خوش، درد فرورفتن سوزنِ قلاب رو توُ کمرت تحمل میکنی، که با خودت میگی: آخ جون! بالاخره یه آدمِ مهربون دنبالم گشت و پیدام کرد و درکم کرد؛ غافل از اینکه اون آدم مثلاًمهربون، در اصل دنبال شکار ماهی بوده، نه نگهداشتن کرم…